۱۳۸۹ خرداد ۲۶, چهارشنبه


آن قدر با آتش دل ساختم تا سوختم

بي تو اي آرام جان يا ساختم يا سوختم

۱۳۸۹ خرداد ۱۰, دوشنبه


اي رشك ماه و مشتري

با ما و پنهان چون پري

خوش خوش كشانم مي بري

آخر نگويي تا كجا؟

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۱, جمعه


من غرق گناهم

تو عذر گناهي

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۵, شنبه


من كه اسير خيال توام

تشنه جام وصال توام

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۸, شنبه


هنوز ديده به ديدارت آرزومند است

۱۳۸۹ اردیبهشت ۹, پنجشنبه


از پي ديدن رخت، همچو صبا فتاده ام

خانه به خانه، در به در

كوچه به كوچه، كو به كو

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳, جمعه

گر مريد راه عشقي فكر بدنامي مكن

۱۳۸۹ فروردین ۲۷, جمعه

هر روز در آيينه جادويي خورشيد

چون مينگرم

او همه، من

من، همه اويم

۱۳۸۹ فروردین ۲۱, شنبه



ابرو و چشم و خال تو

صيد نموده مرغ دل

۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه


سينه كرده‌ام بستر تا بر آن بياسايي

۱۳۸۹ فروردین ۸, یکشنبه


حديث عشق چه حاجت كه بر زبان آريم

به آب ديده خونين نوشته صورت حال

۱۳۸۹ فروردین ۲, دوشنبه

۱۳۸۸ اسفند ۲۴, دوشنبه


بر در و ديوار قلبم نوشتم:

ورود ممنوع

عشق آمد و گفت: بيسوادم

۱۳۸۸ اسفند ۱۵, شنبه



دو چشم مست میگونت

ببرد آرام هشیاران

۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه


به زیر زلف دوتا چون گذر کنی بینی

که از یمین و یسارت چه بیقرارانند

۱۳۸۸ بهمن ۲۷, سه‌شنبه

من اختیار خود را تسلیم عشق کردم


۱۳۸۸ بهمن ۲۲, پنجشنبه



سحر به بوی نسیمت به مژده جان سپرم

اگر امان دهد امشب فراق تا سحرم

چو بگذری قدمی بر دو چشم من بگذار

قیاس کن که منم از شمار خاک درم

۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه


اگر مستم، من از عشق تو مستم

بیا بنشین که دل بردی ز دستم






۱۳۸۸ بهمن ۸, پنجشنبه

دلم شکستی و رفتی، خلاف عهد مودت

به احتیاط رو اکنون، که آبگینه شکستی


 


۱۳۸۸ بهمن ۱, پنجشنبه

تا با غم عشق تو مرا کار افتاد

بیچاره دلم در غم بسیار افتاد

بسیار فتاده بود اندر غم عشق

اما نه چنین زار که این بار افتاد




۱۳۸۸ دی ۲۴, پنجشنبه


آبی که از این دیده برون می ریزد


خون است بیا ببین که چون می ریزد

پیداست که خون من چه برداشت کند

دل می خورد و دیده برون می ریزد





۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

در عشق تو ام نصیحت و پند چه سود

زهراب چشیده ام مرا قند چه سود

گویند مرا که بند بر پاش نهید

دیوانه دل است، پای در بند چه سود


۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه

در عشق تو هر حیله که کردم هیچ است

هر خون جگر که بی تو خوردم هیچ است

از درد تو هیچ روی درمانم نیست

درمان که کند مرا که دردم هیچ است