۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

گرت آسودگی باید، برو عاشق شو ای عاقل



۱۳۸۸ آذر ۲۴, سه‌شنبه



 
سه غم آمد به جانم هر سه یک بار
غریبی و اسیری و غم یار
غریبی و اسیری چاره داره
غم یار و غم یار و غم یار

۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه


گر در یمنی چو با منی پیش منی
ور پیش منی چو بی منی در یمنی
من با تو چنانم ای نگار یمنی
خود در غلطم که من توام یا تو منی

۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه


تو دوری از برم دل در برم نیست

هوای دیگری اندر سرم نیست

۱۳۸۸ آبان ۲۹, جمعه


برویم مست امشب به وصال آن شکرلب

۱۳۸۸ آبان ۱۹, سه‌شنبه


چو رسوا کرد ما را درد عشقت

همی کوشم به رسوا کردن دل

۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه



آخر نه منم تنها در بادیه سودا

  عشق لب شیرینت صد شور برانگیزد

۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه



عشق چو کار دل است دیده دل باز کن

جان عزیزان نگر، مست تماشای عشق

۱۳۸۸ آبان ۷, پنجشنبه


پیش از اینت بیش از این غمخواری عشاق بود
مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود

۱۳۸۸ آبان ۵, سه‌شنبه

شبی که با تو بودم، یاد از آن شب
شبی که بی تو بودم، داد از آن شب

۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه


عقل کجا پی برد شیوه سودای عشق

۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه




مرا می بینی و هر دم زیادت می کنی دردم
تو را می بینم و میلم زیادت می شود هر دم