skip to main
|
skip to sidebar
شبدیز
۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه
گرت آسودگی باید، برو عاشق شو ای عاقل
۱۳۸۸ آذر ۲۴, سهشنبه
سه غم آمد به جانم هر سه یک بار
غریبی و اسیری و غم یار
غریبی و اسیری چاره داره
غم یار و غم یار و غم یار
۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه
گر در یمنی چو با منی پیش منی
ور پیش منی چو بی منی در یمنی
من با تو چنانم ای نگار یمنی
خود در غلطم که من توام یا تو منی
۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه
تو دوری از برم دل در برم نیست
هوای دیگری اندر سرم نیست
۱۳۸۸ آبان ۲۹, جمعه
برویم مست امشب به وصال آن شکرلب
۱۳۸۸ آبان ۱۹, سهشنبه
چو رسوا کرد ما را درد عشقت
همی کوشم به رسوا کردن دل
۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه
آخر نه منم تنها در بادیه سودا
عشق لب شیرینت صد شور برانگیزد
۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه
عشق چو کار دل است دیده دل باز کن
جان عزیزان نگر، مست تماشای عشق
۱۳۸۸ آبان ۷, پنجشنبه
پیش از اینت بیش از این غمخواری عشاق بود
مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود
۱۳۸۸ آبان ۵, سهشنبه
شبی که با تو بودم، یاد از آن شب
شبی که بی تو بودم، داد از آن شب
۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه
عقل کجا پی برد شیوه سودای عشق
۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه
مرا می بینی و هر دم زیادت می کنی دردم
تو را می بینم و میلم زیادت می شود هر دم
پستهای جدیدتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)
دنبال کننده ها
حرف اول كورش
حیاط خلوت
خاطرات عشق ممنوع
خاطرات يك مرد تنها
خانه هنر
خشايار، پسر خسته
در خلوتگاه کاوه
درد همجنس
دلتنگی آرش
دلم براي باغچه ميسوزد
دلنوشته سينا
دوئلو
دیوان عشق آرمان
زندگی ... عشق ... مرگ
ستاره سوخته نيما
سعيد پارسا
سيب ترش واراند
شكوفه اندوه يك اندوه پرست
ضمير پنهان محمد
عريان تر ببين مرا
عصيان
غريبه89
غمگسار
فالش
فرياد پسري از كوهستان
كافه فصل آريا
كلاس عشق امين و مجيد
ماهان
محدوده سرخ آرش
معصوميت رضا
ناگفته هاي زندگي سعيد
نقطه چين ها
نگاه خسته میلاد
همجنسگرایان شهریار
هويت درون شايان
يادداشت هاي من براي او
کلبه عشق مهدی
یک سبد آرزوی کال
بايگانی وبلاگ
◄
2010
(23)
◄
ژوئن
(1)
◄
مهٔ
(4)
◄
آوریل
(5)
◄
مارس
(4)
◄
فوریهٔ
(4)
◄
ژانویهٔ
(5)
▼
2009
(12)
▼
دسامبر
(3)
گرت آسودگی باید، برو عاشق شو ای عاقل
سه غم آمد به جانم هر سه یک بار غریبی و اسیری...
گر در یمنی چو با منی پیش منی ور پیش منی چو بی منی...
◄
نوامبر
(4)
تو دوری از برم دل در برم نیست هوای دیگری اندر سر...
برویم مست امشب به وصال آن شکرلب
چو رسوا کرد ما را درد عشقت همی کوشم به رسوا کردن...
آخر نه منم تنها در بادیه سودا عشق لب شیرینت ص...
◄
اکتبر
(5)
عشق چو کار دل است دیده دل باز کن جان عزیزان نگر...
پیش از اینت بیش از این غمخواری عشاق بود مهرورزی تو...
شبی که با تو بودم، یاد از آن شب شبی که بی تو بودم...
عقل کجا پی برد شیوه سودای عشق
مرا می بینی و هر دم زیادت می کنی دردم تو را می بین...
درباره من
shabdiz
مشاهده نمایه کامل من